part³⁶
ات : یااا بسته
جونگ کوک : نه بس نیس
ورحال بوس بوسی کردن*
ات : کافی نیست؟
جونگ کوک : قهر کنم؟
ات : مگه بچه ایی؟ خب ار-
جونگ کوک نذاشت حرفشو ادامه بده*
جونگ کوک : نباید به ددیت بگی کوچولو بیب
ات : تو کوچولوی-
جونگ کوک باز نذاشت حرفشو ادامه بده*
جونگ کوک : نیازه دوباره حرفم رو تکرار کنم؟ اگه قراره یه جور دیگه تکرارش کنم ، میتونیم رو تخت جدید حلش کنیم بیب
ات : ....(سکوت)
جونگ کوک : عا... پس میخوای اره؟ (نیشخند)
ات : ن.نههههه از سکوت من.منظورم این نبود ، جونگ برو خیلی شیطونی میکنی
جونگ کوک : عاااااا بیرونم میکنی(خنده)
ات : خدافظظظظ
جونگ کوک : عااا خدافظ وروجک
جونگ کوک رفت تو ماشینش و حرکت کرد به سمت شرکت ، ات تو خونه تنها بود خواست بره بیرون و گل بخره ، چون ات گل خیلی دوست داره ، مخصوصا گل ( لیلیوم ) *
ویو : ات آماده شد ، رفت میکاپش رو کامل کرد موهاش رو باز گذاشت و لباسش رو کوتاه پوشید و کفشش رو با کیفش ست کرد . حرکت کرد به سمت بیرون و یهو پسری رو دید که قبلا اذیتش میکرده ولی از ات خوشش میومده *
ات : عا...
یوهان : ات؟
ات : ....
یوهان : اووه ات سلام دلم برات تنگ شده بود ، چه عوض شدی
ات : سلام مرسی یوهان
یوهان : هیکلت هم خوب تر شده ( با یه لحن فاکی )
ات : مرسی من کار دارم یوهان میشه بری کنار
یوهان : یااا ات کجا به همین زودی ، بیا خونم
ات : چیمیگی یوهان برو کناااار
یوهان : عزیزم به صرف قهوه
ات : نمیخوام ، یعنی نمیشه
یوهان : چرا ماهزاد؟
ات : یوهان من کار دارم لطفا برو کنار
یوهان : مراقب خودت باش خوشگل خانوم
ات : مچکر
ات راهشو کشید کنار و رفت از یوهان خبری نبود ات رفت گل لیلیوم خرید و کلی گل های مختلف و رفت به سمت خونه و رفت تو خونه لباساش رو عوض کرد لباس راحتی و باز کوتاه و پوشیده بود موهاش رو باز گذاشته بود و میکاپش هنوز بود رفت گل هارو با عشق چید و نشست *
موقعیت : جونگ کوک تو شرکت
جونگ کوک : سلام ته
تهیونگ : عا سلام کوککک حالت خوبه؟
جونگ کوک : مرسی خوبم تو چی احوالت؟
تهیونگ : خوبم
جونگ کوک : کلی کار داریم اره
تهیونگ : نصب رو حل کردم نبودی
جونگ کوک : یااا مرسی جبران میکنم
تهیونگ : نمیخواااد جونگ کوک بیا برو تو دفتر کار
جونگ کوک : اوکی مراقبت کن فعلا
تهیونگ : فعلااا
( دفتر هاشون جدا بود )
موقعیت : جونگ کوک قهوه درست کرد و رفت تو دفتر کارش و دید...
پایان💘
به خاطر شروع مدارس دیر میزارم یا کلا نمیزارم تا یه مدتی هم حوصله ندارم💘
ات : یااا بسته
جونگ کوک : نه بس نیس
ورحال بوس بوسی کردن*
ات : کافی نیست؟
جونگ کوک : قهر کنم؟
ات : مگه بچه ایی؟ خب ار-
جونگ کوک نذاشت حرفشو ادامه بده*
جونگ کوک : نباید به ددیت بگی کوچولو بیب
ات : تو کوچولوی-
جونگ کوک باز نذاشت حرفشو ادامه بده*
جونگ کوک : نیازه دوباره حرفم رو تکرار کنم؟ اگه قراره یه جور دیگه تکرارش کنم ، میتونیم رو تخت جدید حلش کنیم بیب
ات : ....(سکوت)
جونگ کوک : عا... پس میخوای اره؟ (نیشخند)
ات : ن.نههههه از سکوت من.منظورم این نبود ، جونگ برو خیلی شیطونی میکنی
جونگ کوک : عاااااا بیرونم میکنی(خنده)
ات : خدافظظظظ
جونگ کوک : عااا خدافظ وروجک
جونگ کوک رفت تو ماشینش و حرکت کرد به سمت شرکت ، ات تو خونه تنها بود خواست بره بیرون و گل بخره ، چون ات گل خیلی دوست داره ، مخصوصا گل ( لیلیوم ) *
ویو : ات آماده شد ، رفت میکاپش رو کامل کرد موهاش رو باز گذاشت و لباسش رو کوتاه پوشید و کفشش رو با کیفش ست کرد . حرکت کرد به سمت بیرون و یهو پسری رو دید که قبلا اذیتش میکرده ولی از ات خوشش میومده *
ات : عا...
یوهان : ات؟
ات : ....
یوهان : اووه ات سلام دلم برات تنگ شده بود ، چه عوض شدی
ات : سلام مرسی یوهان
یوهان : هیکلت هم خوب تر شده ( با یه لحن فاکی )
ات : مرسی من کار دارم یوهان میشه بری کنار
یوهان : یااا ات کجا به همین زودی ، بیا خونم
ات : چیمیگی یوهان برو کناااار
یوهان : عزیزم به صرف قهوه
ات : نمیخوام ، یعنی نمیشه
یوهان : چرا ماهزاد؟
ات : یوهان من کار دارم لطفا برو کنار
یوهان : مراقب خودت باش خوشگل خانوم
ات : مچکر
ات راهشو کشید کنار و رفت از یوهان خبری نبود ات رفت گل لیلیوم خرید و کلی گل های مختلف و رفت به سمت خونه و رفت تو خونه لباساش رو عوض کرد لباس راحتی و باز کوتاه و پوشیده بود موهاش رو باز گذاشته بود و میکاپش هنوز بود رفت گل هارو با عشق چید و نشست *
موقعیت : جونگ کوک تو شرکت
جونگ کوک : سلام ته
تهیونگ : عا سلام کوککک حالت خوبه؟
جونگ کوک : مرسی خوبم تو چی احوالت؟
تهیونگ : خوبم
جونگ کوک : کلی کار داریم اره
تهیونگ : نصب رو حل کردم نبودی
جونگ کوک : یااا مرسی جبران میکنم
تهیونگ : نمیخواااد جونگ کوک بیا برو تو دفتر کار
جونگ کوک : اوکی مراقبت کن فعلا
تهیونگ : فعلااا
( دفتر هاشون جدا بود )
موقعیت : جونگ کوک قهوه درست کرد و رفت تو دفتر کارش و دید...
پایان💘
به خاطر شروع مدارس دیر میزارم یا کلا نمیزارم تا یه مدتی هم حوصله ندارم💘
- ۲۰.۳k
- ۱۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط