رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۵۳

دیانا، خیلی گشنم بود رفتم از تو کیفم خوراکی درآوردم خوردم دانشگاه تموم شد داشتم میرفتم که ماشین ارسلان جلوم ترمز کرد

ارسلان، بشین بریم ماشینتو برداریم

دیانا، نشستم جلو رسیدیم به چهار راه ماشین و با ارسلان بردیم تعمیرگاه گفت پس فردا ماشین اوکی میشه منم رفتم سوار ماشین ارسلان شدم

ارسلان، ناراحتی

دیانا، من❓️

ارسلان، غیر از تو کس دیگه ای اینجاست

دیانا، نوچ

ارسلان،چیشده

دیانا، چیزه خواسی نیست فردا امتحان داریم

ارسلان، نمیشه بگم
دیدگاه ها (۳)

رمان رویای من پارت ۵۴دیانا، مظلومت و تو چشمام و صدام ریختم چ...

رمان رویای من پارت ۵۵ارسلان، رفتم گرفتم اومدم چیزه بریم غذا ...

رمان رویای منپارت ۵۲دیانا، خوب متوجه نمیشم ارسلان، اوکی دیان...

رمان رویای من پارت ۵۰دیانا، باید بهش فکر کنم آخه ارسلان، باش...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

من و ملاقات با BTSpart«۵»سریع رفتم درسامو خوندم بعدش رفتم یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط