رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۵۴


دیانا، مظلومت و تو چشمام و صدام ریختم چون داشت نگاهم میکرد از چشام مظلومیت و می‌فهمید خواهش میکنم استاد کاشی

ارسلان، چرا دروغ بگم دلم غنج رفت برای مظلومیت با اخم لبخند کجی زدم و گفتم آره

دیانا، از کدوم درس

ارسلان، جغرافی

دیانا، میشه جلوی اون کافی نت نگر داری

ارسلان، یکم جلو تر ترمز زدم میخوای من برم بگیرم

دیانا، حال نداشتم خودم برم انقدرم پله های این کافی نت زیاده که گفتم اگه زحمتی نیست

ارسلان، نه بابا چه زحمتی شمارمو بزن برام بفرست

دیانا، بگید

ارسلان، .....۰۹۱۲

دیانا، شمار رو گفت براش عک هارو فرستادم

چند نفر تا ۳۵۰ تایی شدنمون و پارت ها💗🌌
دیدگاه ها (۲۴)

رمان رویای من پارت ۵۵ارسلان، رفتم گرفتم اومدم چیزه بریم غذا ...

رمان رویای من پارت ۵۹دیانا، خوشبختمارسلان، همچنین دیانا، چیز...

رمان رویای من پارت ۵۳دیانا، خیلی گشنم بود رفتم از تو کیفم خو...

رمان رویای منپارت ۵۲دیانا، خوب متوجه نمیشم ارسلان، اوکی دیان...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط