عشق یعنی همه شب در دل و جانت باشد

عشق یعنی همه شب در دل و جانت باشد
مثلِ جان در تن و در روح و روانت باشد

سینه ات در هدفِ آتش عشقش سوزان
زخمِ عشقش به جگر تیرِ کمانت باشد

عشق یعنی همه تن پا بشوی تا کویش
شور وصلش به دلت، دردِ نهانت باشد

مثلِ آن برکه دلتنگ که ماهش رفته است
او نباشد، قفسی تار، مکانت باشد

عشق یعنی همه دم زیر لبت بشماری
کِی، کجا می گذرد، ردّ زمانت باشد

در سرت جز هوس عشق نباشد یعنی
در دلت آه جگرسوز نشانت باشد

عشق یعنی که ببوسی لب شورانگیزش
حی در خیر عمل، ذکر لبانت باشد

تا کند از سر کویت گذری، دلواپس
دائما ذکر دعا ورد زبانت باشد

عشق یعنی تو نیایی ز غمت می میرم
جان ز تن پر بزند گر که فغانت باشد...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

“تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟ببین عشق دیوانه من چه کردیدر ا...

نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم؛ که زند...

شبی برای تو من برگزیده خواهم شدو با دو دست نجیب تو چیده خواه...

شاید بدون عشق دلم کور تر شودشاید از اینکه هست جهان گور تر شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط