شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کن

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کن
گل پژمرده ی دل را به لبخندی تو شیدا کن
چو میدانی به سر افتاده ام در دام چشمانت
دمی با گوشه ی چشمی مرا با غم تماشا کن
منم زندانی امواج گیسوی پریشانت
بیا در محفل رندان دمی با من مدارا کن
تا می جویم و می بویمت با دل در این دنیا
تو هم بر دل نگر یکدم مرا در خانه ات جا کن
بیا ای دلبر سیمین به قاب چهره ای زرین
شراب قصه را امشب تو شیرین و گوارا کن
اسیر درد هجرانم چو مرغ شب پریشانم
مرا هم بستر مویت به یک بوسه مداوا کن...
#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

خود کرده را تدبیر نیست "من همان خود کرده اَممَن بِه عمری اشت...

تو نیستی و من می نویسم گفتی: مگر من کیستم؟ گفتم: تو دنیای من...

پای بر چشمم گذار، ای بهترین مهمان عشق!!!تا به یٌمن مقدمت، بر...

یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد لعنت شود آن شب که تو را...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

🌱🍒رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنندمستی ز جامت می‌کنن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط