..love or lust.. Part 2

♠︎☆عشق یا هوس★♤ [Part²]
(ادامه ویو میسو)
یه خوراکی خوشمزه گرفتمو اونو با کلی ذوق و هیجان خوردم..خلاصه‌...
از بچگی دارم بدهی هایی که اون مرتیکه عوضی بالا آورده رو پرداخت میکنم وتا الان که ۲۳ سالمه شده ادامه داره... و هربار با غمار کردنش کلی از وسایل خونه کم میشه،..همین چند روز پیش تلوزیونو لباس شویی که با چنگ و دندون تونستم پول جمع کنم و بخرمشون ناپدید شده بود..اما بعدش فهمیدم که باز تو غمار باخته و برای غمار بعدیش پول جمع میکنه...واقعا دیگه دارم دیوونه میشم‌!...اخه مرتیکه با غمار کردن چی بهت رسیده!؟!...بجز باختن توش هیچی نیست..و فقد جز بدهی سنگین چیزی اخرش برات نمی مونه!!.
.
.
درونم پرشده از کینه های صد ساله.. اگه لونا نبود هیچ موقع نمی تونسم تا الان زنده بمونم، منو لونا دوست های بچگی همیم..
ازشانس خوبم تو همه دوران مدرسه و دبیرستانم باهم هم کلاسی بودیم..و چقدر بعدش باهم تونستیم به خونه مجردی نقلی بخریم.
نصف زیادشو لونا از پول دیه باباش داد و باقیشو من با کار کرد چند سالم که پس انداز کرده بودم.. پرداختش کردم ،.. بابای لونا برخلاف بابای من..خیلی با لونا مهربون بود و براش چیزی کم نذاشته بود تاحالا.
.
ولی... لونا از یه لحاظی بامن هم درده ،.. اونم تو بچگیش مادرشو از دست داده...
مادرش به علت سرطان کبد مرد،..لونا هم از اون موقع دیگه با اطرافیانش ارطبات کمتری داره.
... بعد مرگ مادرش کل روزو تو اتاقش گریه میکرد..منم بعد خبر مرگ مادرش..
پیشش رفتم تا حدقل تو تنهایی غصه نخوره و خود خوری نکنه.
.
.
لونا بعد فوت اجوما مین..تنها هم دردش و غم خوارش من بودم ....
خوب وظیفه یه رفیق صمیمی همینه!‌.
ما دوتا خیلی خوب هم دیگرو درک می کنیم ، لونا با کار کردش برای پدرش پرستار گرفت..و پدر لونا بعد از تصادفش دیگه مثل قبل نتونست با پاهاش را بره و مجبور شد روی ویلچر باقی عمرشو بگذرونه.
و دخترش هم با کلی مشقله کاریش نمی تونست بهش برسه...حالا لونا خیالش از پدرش راحته،.. پرستارش خوب بهش میرسه،
منم بعضی موقع ها با لونا به عیادتش میریم.
پدرش هرموقع که به عیادتش میریم ازم برای مراقبت از لونا تشکر میکنه.
.
اجوشی پارک (یاد جیمین افتادم🤧🥹) هنوز دخترش رو یک بچه دست پا چلفتی میبینه ولی نمی دونه لونا چه دختر دلقکیه.. اون کاملا میتونه از پس خودشو کاراش بربیاد.
《من کیم میسو..،: مینوسم ای دفتر چه خاطرات تا بماند این خاطرات در قلب تو پنهان:))》
(زمان حال)
روتختم ولو شدم،..دارم از خستگی میمیرم!!!
انگار از کوه کندن برمیگردم... هوففف!..دیگه از دراز کشیدن کلافه شدم و از جام بلند شدم وبه طرف پایین پله ها راه افتادم.. یهو لونا رو دیدم ،.. درحالی که روی کاناپه لم داده بود داشت سریال مورد علاقشو نگاه میکرد...
.
《ادامه دارد》
دیدگاه ها (۹)

..love or lust.. Part 3

..love or lust.. Part4

..love or lust.. Part 1

منتظر دو پارت فیک عشق یا هوس باشید:))))🎀...شت یادم رفت اسم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط