..love or lust.. Part 3

♠︎☆عشق یا هوس★♤ [Part³]

(ویو میسو)
درحالی که روی کاناپه لم داده بود داشت سریال مورد علاقشو نگاه میکرد...
تارسیدم به پله آخری بلند گفتم:سلاام...خسته نباشی دلقکم!..چخبر؟!
تونستی با کیم مینکو حرف بزنی؟!!
لونا:سلام جوجه کوشولو..قوربونت!...
هیچ همون حرف های همیشه گی....
فقد یه موشت چرتو پرت تحویلم داد..همین.(دوباره به تلوزیون زل میزنه)
میسو:چرتو پرت؟!!...مگه..ازت نخواسته بود باهم برین کافه تادرمورد چیز مهمی باهم حرف بزنید!؟‌‌؟!
لونا بعد مکث کوتاهی با تردیدی که یهو به جونش افتاده بود لب زد:
لونا:..ام..خوب..میدونی.اخه...(تردید)
میسو:یااا..جون به لبم کردی دختر!..بگو دیگه!!..،..اگه پست زده بگو برم خشتکشو پرچم کنم!!..(جدی)
لونا:نه..نه پسم نزد..ولی بعد از اعتراف کردنش.. متوجه شدم که بامن میشه دهمین دوست دخترش.
میسو:..چی؟!!...هههههه(خنده)
لونا: یااا(به بازوی میسو زربه میزنه)..چته!؟..اون عوضی سرم کلاه گذاشته بعد تو!...
میسو:هههه(خنده)..خوب..خوب تمومش
می کنم.
میسو:..حالا از کجا فهمیدی بهت خیانت کرده؟!..اونم روز اول دیت و باهم بودنتون..
لونا: اونو بایه دخترکه رو پاهاش نشسته بود دیدم...اونم درحالی که غرق ایشو نوش بودن.... اح حالم بهم خورد.
میسو: واقعا!..اوووو عجب هولی بوده نمی دونستیم!!..(تک خنده)
لونا:آره..میدونی ‌وقتی تو اون موقعیت باهاشون برخوردم کردم چی کار کردم!!!(ذوق)
میسو: چی؟!..چی کار کردی!؟(هیجان)
لونا:ازشون یواشکی‌ فیلم و عکس گرفتم و تو گروه اصلی شرکت منتشرش کردم و توتمام شرکت آبروشونو بردم!!!(ذوق)
میسو: اوووو..الحق که دلقک خودمی.. آفرین خوشم اومد (ذوق و لبخند رضایت)
لونا:حالا..این جاش خنده داره...دختره با کل مردایه خرپول شرکت خاطره داره... بعد درحالی که با رئیس هونگ تو رابطه بوده باکیم مینکو عه هول بهش خیانت کرده...
(ادمین عاشق غیبت کردنه😂)
میسو:اووووشت...حاجی!..عجب هرزه‌ای ها!!..
جوری رفتار میکرد گفتم عجب دختر خوبی گیر رئیس هونگ اومده...پس نگو یه هرزه گیرش اومده(تک خنده)
لونا: اهمم(سرشو به معنی اره تکون میده)
.
.(ویو میسو)
غرق صحبت با لونا بودم که یادم افتاد برای ناهار چیزی درست نکردم تا با دلقکم بخوریم..،
فورا بلند شدم و به سمت آش پزخونه رفتم... وبعد از اینکه وارد آش پز خونه شدم..اول به سمت ظرف شویی رفتم تا ظرف های صبحونه که روی سینک ولوشده بودن رو بشورم...
.
تنبلیم کرده بود و تا لباس های رسمیم رو در آورده بودم سریع بعد از حموم چند مینیم رفتم خوابیدم و بعد از اینکه بیدار شدم هم سرم با نوشتن خاطراتم گرم شده بود...
قدری برای دفتر چه خاطراتم ذوق داشتم که یادم رفت ظرف های صبحونه رو که قرار بود بعد از اینکه از سره کار برگشتم بشورم.
(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۸)

..love or lust.. Part4

اکانت جدیدم:))))اگه این اکم به چوخ رفت تو این به فیک و فعالی...

..love or lust.. Part 2

..love or lust.. Part 1

رمان j_k

جیمین فیک زندگی پارت ۴۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط