کیستی که من اینگونه بهاعتماد

‌کیستی که من اینگونه ، به‌اعتماد ،
نامِ خود را با تو می‌گویم...؟
کلیدِ خانه‌ام را در دستت می‌گذارم
نانِ شادی‌هایم را با تو قسمت می‌کنم
به کنارت می‌نشینم و بر زانوی تو
اینچنین آرام به خواب می‌روم...؟
کیستی که من اینگونه به جِد
در دیارِ رؤیاهای خویش با تو
درنگ می‌کنم....؟

- شاملو |
دیدگاه ها (۴)

‌نمیدانم چه میخواهم بگویمزبانم در دهان باز بسته استدر تنگ قف...

.همه چیز در زندگی موقتی و گذراست رفیق...

.نعیم اگه تو زندگیش فقط یه شانس داشته باشه، اونم رفاقت با آق...

سال ها بعددر مقابل سال ها قبل مي نشينمو از توبراي خودمحرف مي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط