سال ها بعد

سال ها بعد
در مقابل سال ها قبل مي نشينم
و از تو
براي خودم
حرف مي زنم
به آن قسمت از خاطرم كه ديگر هيچ
يادش نيست
عكس تو را نشان مي دهم
و در دست ِ آن تكه از من كه هنوز هوشيار است
آينه مي گذارم
تَرَك ها
يكديگر را به جا مي آورند
و تنهايي
چون برف ِ بر برف
در حواس لحظه
جمع مي شود
حالا شب
بر سر ِ هر دومان
تا ابد
سپيد است....
دیدگاه ها (۷)

.نعیم اگه تو زندگیش فقط یه شانس داشته باشه، اونم رفاقت با آق...

‌کیستی که من اینگونه ، به‌اعتماد ،نامِ خود را با تو می‌گویم....

زندگی..جیرهِ مختصری است، مثل یک فنجانِ چای..،و کنارش عشق است...

..صدای آشنایی تورا صدا می‌کند سر بر‌می گردانی ! کسی نیست !دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط