رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۶۶

ارسلان، براش درو باز کردم نشست لباسشو جمع کردم درو بستم رفتم نشستم

دیانا، بعد ۵۰ دقیقه رسیدیم تالار

ارسلان، دستشو گرفتم رفتم تو

دیانا، نشستیم تو جای گاه عاقد اومد و شروع کرد

عاقد،سرکار خانم دیانا رحیمی آیا به منده وکالت می‌دهید مهریه معلوم شما را به عقد آقای ارسلان کاشی دربیارم ورم

دیانا، یکی از خانمایی که رو سرمون تور گرفته بود گفت

خانمه،عروس رفته گل بچینه

عاقد،برای بار دوم میپرسم ایه منده وکیلم

دیانا، خانمی که داشت بالا سرمون کله قند می‌میسابید گفت

خانمه،عروس رفته گلاب بیاره

عاقد،برای بار آخر میپرسم آیا وکیلم

دیانا، با اجازه همه بزرگان جمع و یاد مادرم و حاج آقا بله

۷ تا پارت هديه براي ۳۰۰ تایی شدنمون
دیدگاه ها (۲۱)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۷ارسلان، صدای کل کشیدن خانوم ها رفت...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۸ارسلان، پامو همش تکون میدادم تا دی...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۵دیانا، ارسلان ارسلان، نگاهم افتاد ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۴دیانا، جانم ارسلان، سلام عزیزدلم ...

رمان بغلی من پارت ۶۹دیانا: پلک هام و باز کردم ای وای چرا خوا...

#تاج_چهار_فصل 👑p4راوی:همه مردم داخل سالن عروسی جمع شده بودن....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط