رمان پادشاه زندگیم

رمان پادشاه زندگیم

پارت ۶۴

دیانا، جانم

ارسلان، سلام عزیزدلم ارایشت تموم

دیانا، اله کی میای

ارسلان، جلوی درم

دیانا، واقعا 😳

ارسلان، آره بیام بالا

دیانا، بیا

ارسلان، باشه قطع کن اومدم

دیانا، در سالن و زدن

مریم ارایشگر، سلام آقا داماد

ارسلان، سلام هی قد بلندی میکردم که از تو دیانا و ببینم

مریم،چیکار میکنید

ارسلان، عروسمو میخوام

مریم،مژدگانیی

ارسلان، بگید بیاد بعد میدم

مریم،دارن لباس میپوشن

ارسلان، شما هم می‌آید

مریم، بله ما باید بیایم که لباس عروس خانم و عوض کنیم

ارسلان، مریم خانم چطور شده

مريم، خوشگل که بود خوشگل تر شده

ارسلان، اووو

مریم، از خوشگلیش غش نکنی

ارسلان، نه ،،خنده،،
دیدگاه ها (۱)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۵دیانا، ارسلان ارسلان، نگاهم افتاد ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۶ارسلان، براش درو باز کردم نشست لبا...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۳دیانا، ارسلان بدو ارسلان، صبر کن ر...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۶۲دیانا، دستا مو روی ۲ طرف صورتش گذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط