مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

من سردم و سردم تو شرر باش و بسوزان

من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را
جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا
از دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها را
من برکه ی آرام و تو پوینده نسیمی‏
دریاب ز من لذت تسلیم و رضا را
گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را
هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را
می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را
از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا
سیمین بهبهانی
دیدگاه ها (۰)

غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر نداردکه درختانش سالهاست ...

صبح‌های تکراری مرا خسته کرده استحبسی میان یک وجب آغوشم آرزوس...

تو بانوی غم های عمیقیشعرهای غمگینکلمات جانگدازبا چشمانت می ت...

ز کدام رَه رسیدی؟ زِ کدام در گذشتی؟که ندیده دیده ناگه به درو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط