BIG LIFE LITTLE LIFE
BIG LIFE LITTLE LIFE
روی تخت ولو شده بود
به سقف خیره شده بود
انگار داشت سقوط میکرد
فرشته ها اسمشو صدا میزدن
دیگه تموم کرده بود
رنگش مث گچ سفید شده بود
قرصا داشتن اثر میکردن
هی زمزمه میکرد:
به دوستام زنگ بزن و بهشون بگو
که دوسشون دارم
و دلم براشون تنگ میشه
ولی من باید برم
معذرخواهی دیگه نجاتم نمیده
هیچکس طعم زندگی منو نچشید
طعم خون غلیظی که از دستم ریخت
روی لباس سفید مامانم
-
امیدوارم همونجوری که من واست گریه کردم
واسم گریه کنی
ترس هامو با اشک های ویسکی پنهون کردم
-
ای کاش حداقل میگفتی منم دارم دروغ میگم
بعدش میرفتی
بعد زنگ میزدی میگفتی:
خونه ای؟
اخه کدوم خونه...
خونه ای که قفلشو عوض کردی....
-
ولی یادت نره
من واست گل فرستادم
اصلا اهمیت دادی>؟
واسم گل نفرستادی
ای کاش میتونستم اهمیت ندم
-
ولی مرگ برگ برای درخت پاییز سخت تره
منم فرو ریختم ازون درخت پاییزی
ریختم زمین و مثل آشغال
جمعم کردن تو جهنم
-
پایان.
روی تخت ولو شده بود
به سقف خیره شده بود
انگار داشت سقوط میکرد
فرشته ها اسمشو صدا میزدن
دیگه تموم کرده بود
رنگش مث گچ سفید شده بود
قرصا داشتن اثر میکردن
هی زمزمه میکرد:
به دوستام زنگ بزن و بهشون بگو
که دوسشون دارم
و دلم براشون تنگ میشه
ولی من باید برم
معذرخواهی دیگه نجاتم نمیده
هیچکس طعم زندگی منو نچشید
طعم خون غلیظی که از دستم ریخت
روی لباس سفید مامانم
-
امیدوارم همونجوری که من واست گریه کردم
واسم گریه کنی
ترس هامو با اشک های ویسکی پنهون کردم
-
ای کاش حداقل میگفتی منم دارم دروغ میگم
بعدش میرفتی
بعد زنگ میزدی میگفتی:
خونه ای؟
اخه کدوم خونه...
خونه ای که قفلشو عوض کردی....
-
ولی یادت نره
من واست گل فرستادم
اصلا اهمیت دادی>؟
واسم گل نفرستادی
ای کاش میتونستم اهمیت ندم
-
ولی مرگ برگ برای درخت پاییز سخت تره
منم فرو ریختم ازون درخت پاییزی
ریختم زمین و مثل آشغال
جمعم کردن تو جهنم
-
پایان.
- ۹۵۲
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط