شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم

همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم

خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم

اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم

چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم

به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی
اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم...
#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۳)

باز امشب ای ستاره تابان نیامدیباز ای سپیده شب هجران نیامدیشم...

کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از منوز گوشه‌نشینان تو خاموش‌ت...

وه که با این عمرهای کوته بی اعتباراینهمه غافل شدن از چون منی...

فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوزخبر از کوی تو می آوردم باد ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط