با نوری که خورد تو صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای لازم انجام دادم اومدم بیرون و در کماد باز کردم پروبال خوشگل توش لود منم یکشو برداشتم پوشیدم از اتاقم زدم بیرون رفتم تو آشپزخونه خونه دیدم اجوما داره ظرفارو میشوره رفتم سمت اجوما گفتم چیکار میتونم بکنم اجامو گفت دخترم میتونی ضرفا رو بشوری منم برای ارباب صبحونه درست کنم گفتم چشم اجامو رفت منم شروع کردم شستن ظرفا بعد یک ربع تموم شد اومدم بیرون دیدم تیهونگ داره صبحونه میخوره بهم گفت بیام بشینم رفتم نشستم گفت بخور گفتم میل ندارم خوب دیگه حال ندارم بنویسم فلش بک میزنم به ۴و۵ روز بد توی حال رو مبل نشسته بودم امروز اجوما نبود مرخصی گرفته بود یهو تیهونگ با عجله اومد پایین گفت لونا امروز یکی از دوستام میاد اینجا اگه من نبودم ازش پذیرایی کن نگرش دار تا من بیام گفتم باشه بعد تیهونگ رفت منم که حوصلم سر رفته بود نشستم فیلم دیدم دیدم دوساعتی گذشته تیهونگ هم هنوز نیومده بو ساعت حدود ۷:۰۰:۰۰اینا بود که در خونه رو زدن از آیفون نگاه کردم یه مرد حتاً دوست تیهونگ باز کردم بعدش رفتم در حال باز کردم یه مرد هیکلی خوشتیپ اومد تو
ویو جنگکوک :امروز به تهونگ گفته بودم میام خونتون یکم حرف بزنیم ولی اون از قبل بهم گفته بود که شاید خونه نباش یکی از خدمتکاران درو باز میکنه ساعت حدود ۶:۳۰:۰۰بود منم راه افتادم سمت خونه تیهونگ چون عمارت ن یکم از عمارت جنگکوک دور دیر رسیدم تقریباً ساعت ۷:۰۰:۰۰بود که رسیدم زگشون زدم درو باز شد که یهو
ویو جنگکوک :امروز به تهونگ گفته بودم میام خونتون یکم حرف بزنیم ولی اون از قبل بهم گفته بود که شاید خونه نباش یکی از خدمتکاران درو باز میکنه ساعت حدود ۶:۳۰:۰۰بود منم راه افتادم سمت خونه تیهونگ چون عمارت ن یکم از عمارت جنگکوک دور دیر رسیدم تقریباً ساعت ۷:۰۰:۰۰بود که رسیدم زگشون زدم درو باز شد که یهو
- ۷.۴k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط