اسم فیک :زندگی تباه من

شاید همه ادم ها لایق سرنوشت خوب نیستن همیشه باید زندگیشون سیاه بمونه مثل زندگی من
با صدای شکستن گلدون به خودم اومدم بابام یا فقط اسمش بابا هیچوقت درحقم پدری نکرده بابام با داد گفت تو پاتو قرار نیست ازین خونه بیرون بزاری تا ابد تو این خونه میمونی منم با داد گفتم من دنبال ارزو هام میرم من میخوام یه یه نقاش بشم
بابای لونا :با عربده گفت هه ارزو اگه میخوای ارزو هاتو دنبال کنی ازین خونه برو
ویو لونا :بغض کرده بودم ولی دیگه نمیتونستم تو این جهنم بمونم بس با داد گفتم باشه میرم همین الان میرم
بابای لونا با پوزخندی صدا دار گفت هه باشه برو کی جلو تو گرفت با همون بغضی که داشتم بدوبدو رفتم تو اتاقم یه کوله پشتی برداشتم توش چند دست لباس ایپاد گوشیم رو گذاشتم یکمم از قبل پول پس انداز کرده بودم اونم بردم بعدش خودم به لباس گرم پوشیدم برای آخرین بار به اتاقم نگاه کردم بعدش از خونه زدم بیرون ساعت حدود ۱۲:۳۰:۰۰شب بود ایپادم گذاشتم تو گوشم یه اهنگ پلی کردم هوا بارونی لود انگار آسمونم مثل من گریش گرفته بود همینجوری داشتم قدم میزدم خودمم نمیدونستم کجا میرم یهو از یه کوچه بم بست سر در آوردم که یدفعه گریم گرفت رو همون زمین نشستم داشتم به بچگیم فکر میکردم بابام وقتی من ۹سالم بود جلوی چشمای خودم مامانم کشت اون از روزی که مامانم تز دنیا رفت هر روز منو کتک میزد نشستم اونجا انقدر گریه کردم که چشمام تار میدید از جام پاشدم برگشتم شروع کردم به راه رفتن که یهو سرم به یه چیز سفتی خوردی

ببخشید اگه بد شد 😅
دیدگاه ها (۴)

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

با نوری که خورد تو صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای ...

اسم فیک : زندگی سیاه من

my baby girlPart;۳۰season:۲________________________________(...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط