درست آنجایی که غرور به تکتک لحظههایت گره خورده و پیش خ

درست آن‌جایی که غرور به تک‌تک لحظه‌هایت گره خورده و پیش خودت فکر می‌کنی «قوی‌ترین آدم زندگی‌ات» هستی، از پسِ هر کاری برمی‌آیی و قرار نیست هیچ‌وقت حال‌خرابی نصیبت شود، جوری کارهایت گره می‌خورد که از ضعفت برای باز کردن گره‌های کورِ افتاده به زندگی‌ات، حیرت می‌کنی.
حاج اسماعیل دولابی یک‌جایی گفته بود اگر دیدی گره افتاده بود به زندگی‌ات، برو با خدا خلوت کن و بپرس جانم؟ با من کار داشتی؟
پشتِ هر گره‌ای، «با تو کار داشتمی» هست که از درک آن بدجور غافلیم.
حالا، این روزها، وقتی باد غرور و «من قوی‌ام» خوابیده، روزی صدبار می‌پرسم «جانم؟ با من کار داشتی؟»
#فاطمه_بهروزفخر
#نورااا_سادات
#کافه_هنر
#کافه_عشق
#کافه_زندگی
#مازندران
#کپی_ممنوع
دیدگاه ها (۵۴)

به دنبال خودمچون گردبادی خسته می گردمولى از خویشتنجز گردی به...

امروز، از حریم حرمت که گذشتم، انگار عطر حضور ملکوتیان که آمد...

دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوزدر گفت و شنید خاص و عامیم هنوزش...

❄بازار سنتی کلاردشت و روز برفی ❄☃️

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط