❄بازار سنتی کلاردشت و روز برفی ❄☃️

پشت کاجستان، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.
من، و دلتنگ، و این شیشه خیس.
مینویسم، و فضا.
مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می‌خواند.
زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدي؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلاً این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر ان هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است.
و هنوز، آب می ریزد پایین ؛ اسب ها می‌نوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس

#نورااا_سادات
#سهراب_سپهری
#کافه_زندگی
#کافه_عشق
#مازندران
#کلاردشت
دیدگاه ها (۵۹)

دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوزدر گفت و شنید خاص و عامیم هنوزش...

درست آن‌جایی که غرور به تک‌تک لحظه‌هایت گره خورده و پیش خودت...

به وقت خاطره های ماندگار🕊💙🕊

به خدا که وصل شویآرامشی وجودت را فرا می گیردکه نه به ‌راحتی ...

یک نفر دلتنگ است.یک نفر می بافد.یک نفر می شمرد.یک نفر می خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط