قلم امشب به دستانم رهی خط دگر دارد

قلم امشب به دستانم رهی خط دگر دارد
میان سینه ام درد است فغانِ دیگری دارد

گهی از خنده میگریم گهی از گریه می خندم
حَزِین و سرگردانم که عشق  هم عالمی دارد

قلم امشب زبهر درد و رنج های منم بنویس
که بر دل آنچنان غوغاست جگر خون آبه ها دارد

میان سینه ام یا رب به دم آهِ مسیحایی
عطش کم‌کن زِعشق من کین چون ناله ها دارد

دلم سُوگوار است و راه چاره بسته بود بر من
قلم بنویس که عشاق هم رهی را بر خدا دارد

دلم بس که گرفته از جهان عالم فانی
سخن ها یادگار ماند و همه زخم نهان دارد

شدم یک روز عاشق پیشه و انگشت نمای خلق
ندانند این چه اَسرَارِیست که دل شُور و شَرر دارد

میثم هرچند که مَحزونی دلت آهنگ غم بسته
تو تقدیر را عنایت کن صمیمی هم خدا دارد🦋🦋

خودت که میدونی اونقدر دوستتدارم که همیشه بخدا گفتم خداجونم سلامتی و تندرستیشو عنایت کن قسمت منم نکردیش ملالی نیست من فقط بودنشو میخوام.
دیدگاه ها (۰)

نزار دیر بشه...نزار اومدنت انقدر دیر بشهکه وقتی میای دیگه چی...

هرچیزی را که ازدست بدی شاید بتونی بهترشو به دست بیاری جز محب...

چقدر برای همـ بی ارزش شده‌ایـمـ.چقدر بودنمان کنار همـ سختـ ش...

صبر کن جانِ غزل این گریه‌ها کم‌ می‌شودعاشقِ دیوانه‌ ات یک رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط