واژه ی عشق را زمانی به گند کشیدند

واژه ی عشق را زمانی به گند کشیدند،
که انتقام قبلی را از ما گرفتند!
از مایی که روحمان هم بی خبربود!
حرف هایی که شنیده بودند‌و دلشان راسوزانده بود را،نثار ماکردند! وبعدهم،دوقورت ونیمشان باقی بود!
وبا کلی صغری وکبری چیدن خواستند بفهماند،که تقصیرماست...
اکثر ما نقش مرهم راداشتیم،نقش ترمیم کننده داشتیم،
عشق را درنگاهمان ریختیم وبالبخندهایمان خط های ظریفِ شکستگیِ دلشان را بهبود دادیم.
دست نوازش برسرشان کشیدم ،‌و مثل مادری که فرزند زخم خورده اش را درآغوش میگیرد،قلبشان را درآغوش گرفتیم.دست عشق برسردلشان کشیدیم!
غم هارا پشت سد لبخندهاپنهان کردیم تا دلشان تَرَک برندارد.
به جایی رسیدیم که دوست داشتنمان را وظیفه دانستند.
حال دلشان که خوب شد،شروع کردند انتقام گرفتن وزخم زدن،وما تقاص پس دادیم.
تقاص کارهایی که نکرده بودیم!
گاهی آدم های قبلی مقصرند،ماتاوان کارهایی راپس داده ایم،که روحمان هم از وجودشان بی خبراست...
دیدگاه ها (۱)

مرا به یاد بیاور، در سردی بوسه های ناممکن، که در ذهنت قاب می...

زیاد نوشته‌اند و خوانده‌ایم که با رفتن کسی که دوستش داری، نه...

کسایی که تو سرنوشت هم باشن، به همدیگه برمیگردن..شاید دور باش...

یک وقتی هم باید تکلیفت را با خودت روشن کنی ، که دلت عشق میخو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط