ریشه‌هایم دویده در غم تو،
شاخه‌ها چوبِ دارِ دلتنگی‌ست
من درختم که قسمتم از باغ،
غربت و برگ و بارِ دلتنگی‌ست

آنقدَر در مسیر توفان‌ها
پُر شدم از هراسِ تیغ و تبر
کز عبور نسیم می‌ترسم
قسمتم روزگار دلتنگی‌ست

مثل روزی که رفتنت در من،
آتشی جاودانه روشن کرد
بعد موسیٰ، درختِ طورِ غریب
تا ابد بی‌قرار دلتنگی‌ست

رفتنت یک غروب ممتد شد
در هزاران طلوعِ خاموشم
تا ابد شعر من تو را گم کرد
تا ابد در غبار دلتنگی‌ست

نامه‌ای بسته‌ام به بال نسیم،
زده‌ام مُهر بی‌قراری پاش
روزهایم دچار دلتنگی،
آه... شب‌ها دوباره دلتنگی‌ست

بعد از این پست می‌کنم با اشک
نامه‌های بدون مقصد را
بی‌گمان بی‌جواب خواهد ماند
تا جهان در مدار دلتنگی‌ست...🦋🦋

دلتنگتم لامصب
دیدگاه ها (۱)

چه مزه‌ی دلنشینیدو فنجان قهوه تلخ چشمانت را سر کشیدم و حبه ق...

🖤پرسیدم از هلال ماه، چرا قامتت خم اسـتآهی کشید و گفت کـه ماه...

شب که می شود ؛ تمامِ جهان می خوابند .من می مانم و سکوتی که د...

مرا هوس می زچشم دلربای تو شدهوای جام ز دستان با سخای تو شدز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط