مرا هوس می زچشم دلربای تو شد
هوای جام ز دستان با سخای تو شد

ز چینِ زلف و قوسِ کمانت نمانده کسی
که دل زکف نرُبودی و در قفای تو شد

خدا چو در أزلت نقش چشم و ابرو بست
نصیب سهم من از آن کِرِشمه های تو شد

نگاه سروِ چمن بر قد رسای تو بود
نسیم هر گلِ گلشن پیِ هوای تو شد

چو غنچهء نمکینت ز غُنج، لب  واکرد
به عجز،غنچه، محوِ حُسن دلگشای تو شد

گِرِه چو ناف بر دل غمدیده ام مَفِکن
چو بسته عهد به زلف تو و رضای تو شد

مرا که چشم و دل بریده ز هر قصَب پوشی
امید بر قصَب و ناو و ساق پای تو شد

به حالت نزار و رخ زرد و دیدهء تر
چه گویمت؟که دل همه عمر در وفای تو شد

ز چرخش زمانه و این فلک منال کریمی!
که؟دیده ای که به راستی گِرِهگشای توشد؟🦋🦋

ظهرتون بخیر جانانم💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۱)

شب که می شود ؛ تمامِ جهان می خوابند .من می مانم و سکوتی که د...

ریشه‌هایم دویده در غم تو،شاخه‌ها چوبِ دارِ دلتنگی‌ستمن درختم...

وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد اما کمک میکند با وجود غمها...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط