در خیالات خودم
در خیالات خودم ،
در زیر بارانی که نیست .
میرسم با تو به خانه ،
از خیابانی که نیست .
مینشینی رو به رویم خستگی در میکنی ،
چای میریزم برایت ،
توی فنجانی که نیست .
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است ؟
باز میخندم که خیلی ،
گرچه میدانی که نیست .
شعر میخوانم برایت واژه ها گل میکنند ،
یاس و مریم میگذارم ،
توی گلدانی که نیست .
چشم میدوزم به چشمت میشود آیا کمی ؟
دست هایم را بگیری ،
بین دستانی که نیست .
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو ،
پشت پایت اشک میریزم ،
در ایوانی که نیست .
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود ،
باز تنها میشوم ،
با یاد مهمانی که نیست .
رفتهای و بعد تو این کارِ هر روز من است ،
باور اینکه نباشی ،
کار آسانی که نیست ....
قاصدک💔💔
در زیر بارانی که نیست .
میرسم با تو به خانه ،
از خیابانی که نیست .
مینشینی رو به رویم خستگی در میکنی ،
چای میریزم برایت ،
توی فنجانی که نیست .
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است ؟
باز میخندم که خیلی ،
گرچه میدانی که نیست .
شعر میخوانم برایت واژه ها گل میکنند ،
یاس و مریم میگذارم ،
توی گلدانی که نیست .
چشم میدوزم به چشمت میشود آیا کمی ؟
دست هایم را بگیری ،
بین دستانی که نیست .
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو ،
پشت پایت اشک میریزم ،
در ایوانی که نیست .
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود ،
باز تنها میشوم ،
با یاد مهمانی که نیست .
رفتهای و بعد تو این کارِ هر روز من است ،
باور اینکه نباشی ،
کار آسانی که نیست ....
قاصدک💔💔
- ۶.۳k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط