خاطره

خاطره،
بغض میشود و اشک...
جاری میشود و دلت را می‌سوزاند،
میخواهی زمان بایستد و ‌تا ابد آن اتفاقات را توی مشتت نگه داری،
دلت میخواهد محکم خاطراتت را بغل کنی و‌ ببوسیشان
و یک دل سیر نگاهشان کنی،
و بگویی تو را محض رضای خدا تازه بمانید.
نروید از خاطرش،
همانطور زنده که در ذهن من هستید
در خاطر او هم بمانید.
میخـواهید زنده بمانید،
در خیال «او»ی دوست داشتنی زندگیتان..
خاطره،
نمی‌رود.
نمی‌رود..
نمی رود...
قاصدک💔
دیدگاه ها (۰)

در خیالات خودم ،در زیر بارانی که نیست .می‌رسم با تو به خانه ...

دیدی وقتی خیلی گریه میکنی..  دیگه گریه ت نمیگیره؟!  چون بدنت...

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در مننفسی هست ، دلی هست ، ولی جا...

میدونی بدتر از داغ عزیز آسمونی چیه؟ شاید این باشه که از عزیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط