آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
دیدگاه ها (۰)

دلم لک زده ....برای یک بار هم که شده باران که می‌باردتو در خ...

سر می‌روم از خویشاز گوشه گوشه فرو می‌ریزمو عطر تو رسوایم می‌...

روزگاری گذشتو عمری از کف برفتعاقبت،من ماندم و آرزوهایی که خا...

وقتی خودمو توی آینه نگاه میکنماولین چیزی که از ذهنم میگذره،ف...

<><><>>><>>>>><<><>>﷼ قسمت شانزدهم ]]]]16پیمایش و پیدایش نظا...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

...پس باز می‌گردینه از سر نیاز، که از سر انتخابنه از سر فرام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط