رمان پادشاه زندگیم

پارت ۲۴


دیانا، نزاشتم

ارسلان، منم در ماشینو قفل کردم رفتم نشستم رو جدول که پشتم خیابون بود و ماشین پارت بود جلوم بوته و سبزه منو قشنگ استتار کرده بود

دیانا، ارسلان

ارسلان،...

دیانا، ارسلان جونم

ارسلان،......

دیانا، مگه پسرم قهر میکنه

ارسلان، اوهوم

دیانا، چرا

ارسلان، نزاشتی بوست کنم

دیانا، الان بوست کنم از چصی درمیای

،،،ارسلان و دیانا چقدر قهر میکنن،،،

ارسلان، اوهوم

دیانا، خو......

ارسلان، نزاشتم حرفش تموم بشه نشوندش رو پام لبامو گذاشتم رو لباش

دیانا، آروم لبامو می‌خورد

ارسلان، ولش کردمو گرفتمش تو بغلم مثل نوزاد

دیانا، جمع شدم تو بغلش

ارسلان، ماشین پشت سرمون بود در و باز کردم دیانا و گذاشتم تو ماشین
دیدگاه ها (۱۲)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۵دیانا، نشستم رو صندلی ماشین ارسلان...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۶دیانا، ارسلان چی شده ناشناس،شما پس...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۳ارسلان، توام تمام زندگی منی خانم خ...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۲دیانا، قرمز شده بودم از داغی گونه ...

رمان بغلی من پارت ۱۵رضا: ارسلان حرف نزن دیگه ارسلان: مرگ برو...

رمان: لجبازی پارت : 27

رمان بغلی من پارت ۳۸ارسلان: من ساقدوشمااا ساقدوش نیاری دیانا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط