رمان پادشاه زندگیم

پارت ۲۵

دیانا، نشستم رو صندلی ماشین

ارسلان، کی دلی از عزا درارم

دیانا، حالا

ارسلان، فردا صبح بلندت میکنم بریم خرید

دیانا، خیلی عجله داری آقا ارسلان

ارسلان، چیکار کنم تاقت ندارم

دیانا، اوو

ارسلان، بله

دیانا، فکر نکن من جشن عقد هم میخوام

ارسلان، چشم

دیانا پسر خوب

ارسلان،همیشه بودم

دیانا، معلومه،خنده،

ارسلان ،نبودم،،با بغض ساختگی،،

دیانا، عه مگه پسرم بغض میکنه

ارسلان، مگه پسر احساس نداره

دیانا، چرا عزیزم

ارسلان،خوب دیگه نگو رسیدیم خونه که گوشیم زنگ خورد بله

دیانا، کیه

ارسلان، بله خودمم .....
دیدگاه ها (۱۷)

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۶دیانا، ارسلان چی شده ناشناس،شما پس...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۷دیانا، کی گفته تو منو دادی من چی ب...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۴دیانا، نزاشتم ارسلان، منم در ماشین...

رمان پادشاه زندگیم پارت ۲۳ارسلان، توام تمام زندگی منی خانم خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط