اما عزیز من

اما عزیز من ...
برایت آرزو می‌کنم که هر وقت غمگین شدی ،
شانه ای برای گریه کردن داشته باشی ...
دیدگاه ها (۱)

و حالا تو غریبه ای هستی ,که همه ی رازهامو میدونه ...

آشفته تر از موی تو دنیای تباهمعمریست تو را از همه سو چشم به ...

پدرم، قول های زیادی به مادرم می داد که هیچ کدام محقق نشد ......

من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشددعای یک لب مستم که مستجاب ن...

تمام خوبی ها رابرایت آرزو می کنم نه خوشی ها را 🪷زیرا خوشی آن...

سایه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط