ایلکوچید
#ایل_کوچید
کبکی می پرد از گون زاری
خاموش
در آینه ای
سنگِ سیاهِ سردِ اجاق
تو را می بینم
که بوی نان داری
صدای مشک و بانگ خروس
در گوش خیالم
جاریست.
و من مویه می کنم
خاطراتِ خاکستری را
در آستانه ی پرچینی خالی...
کبکی می پرد از گون زاری
خاموش
در آینه ای
سنگِ سیاهِ سردِ اجاق
تو را می بینم
که بوی نان داری
صدای مشک و بانگ خروس
در گوش خیالم
جاریست.
و من مویه می کنم
خاطراتِ خاکستری را
در آستانه ی پرچینی خالی...
- ۲۴.۲k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط