و در آخر من به دنیا آمدم که

و در آخر من به دنیا آمدم که..
اشک هایتان را پاک کنمو بر سرتان دست نوازش کشم ؛ حرف هایی را زنم که تمامی عمرتان را در انتظار شنیده‌شدنشان بودید ؛ دست‌هایَم را بهر در آغوش کشیدنتان باز کنم ؛ زیبایی هایتان را که به چشم اهدی نیامد ببینم و تحسین کنم ؛ زندگی ام را از برای شما دانم و فدایتان کنم ؛ لبخند هایی را بر لبانتان آورم که سالیان سال فراموش کرده بودید ؛ گوش سپارم به آن حرف هایی که هیچکس بخاطرتان گوش نپساریده بود
اری..
من بهر این ها به دنیا پا گذاشته ام ؛
اما ای کاش کسی هم بود که بهر من متولد شده‌بود !
دیدگاه ها (۱۱)

تمام تنم میلرزد ،به هر سو چشم میبرم چیزی برای تکسین خود نمیا...

میخوانم با زبانِ دیرینه ام ، که گر کسی شنُفت نفهمد..اما چه ح...

دلتنگت بودم دلبندم ،خیال میکردم گر تورا در آغوش کِشَم و بوسه...

میدانی عزیزکم ، تمام شب را صرف تامل راجب به تو کردم‌...که چگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط