کاش باران بودم

کاش باران بودم
و غم پنجره را میشستم...
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده،
از سر عشق ندا میدادم...
پاک کن پنجره از دلتنگی
که هوا دلخواه هست...
گوش کن باران را
که پیامی دارد
دست از غم بردار
زندگی کوتاه هست...
باز کن پنجره را
روز نو در راه هست..
#ویسگون#پاییز#باران#دوست#غمگین#آغاز
دیدگاه ها (۴)

حرف و نصیحت پدر بزرگها و مادر بزرگها رو باید از طلا نوشت...م...

کمک کنین ای آدمافصلا زمستونی شدهخنده کمه روی لباباز چشا بارو...

*واقعیت دنیای مجازی*با بانو بانو گفتن گول نخورید...

*جالب و دیدنی*

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

بعد از درد آن شب ✭ Wylder✭P.3در ادامه...آن شب طولانی‌تر از ...

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط