دیدارباسکوت
#دیدارباسکوت...
هوا سرد شده خوب خودت را بپوشان، سرما نخوری عزیزم خانه را آماده کرده ام، مثل همیشه؛ کلید را هم که میدانی جای همیشگیست. منتظر من نمان برو و خودت را گرم کن تا می آیم اما همه مرا نگاه میکنند و میگویند برگشت تو خیالی بیش نیست اما من میگویم خودت را خوب بپوشان اینها نمی فهمند تو خیال نیستی تو می آیی حتما روزی بر میگردی اما این همه اصرار را نمی فهمم که میگویند... اما اگر آمدی و دیدی ساکتم و اشک چشمهایم سرازیر شده نگران نباش اگر دیدی بهار زندگی ام خزان شده، توجه نکن و دلگیر از این پاییز و باران نشو و مرا ببوس و مدام نوازشم کن؛ بدجور بی ناز افتادم گاه نبودنت چشمهایم را ببین و بعد نگاهم را ببند
آمدم
زندگیم تار می شود و دلم می میرد، این زندگی برای من معنایی ندارد اگر طرح اندامت میان در نایستد و مرا نخواند چشمهایت، زندگی برای چیست اگر روزی از من دلبری نکنی، آرزوها و امیدم را کجای این دریای بی انتها ببینم ؟
هر روز خواهم مرد از غم لحظه ای دوری تو و تو گاه دیدار چشمهایت باز باشد و من...؛
ما نحن فیه
پریشان احوالی دلم بود بعد از دوری تو به وسعت یک نفس...
♡♡♡
#بیهوا
بی هوا دستم به دستت خورد ، بی هوا عاشق شدم انگار
بی هوا زیبا شدی زیبا ، بی هوا هی پشت هم سیگار
بی هوا پیچیده موهایت ، توی دست و پای تقدیرم
بی هوا از خواب چشمانت، میشوم هی پشت بیدار
تا نبیند کوچه چشمت را ، حبس دائم می دهم انرا
توی زندانی که می زاید، بی هوا هی پشت هم دیوار
در قفس دیوانه ای پر زد ،از بنفشی تیره و مرموز
عاشقی جیغ و کف و هورا، میکشد هی پشت هم در غار
دیر شد این آخر کار است،تا خدا دربست میگیرم
سیب را از روی لجبازی ،میخورم هی پشت هم اینبار
باز کن بند لباست را. روسری را از سرت بردار
میتپد هی پشت هم قلبم ،میدهد هی پشت هم اخطار
تو همانی که نمیایی ،من همانم پای آن دیوار
این کلاغ قصه و خانه ،میشود هی پشت هم تکرار...
پ ♡ ن
هیچ کس نمی تواند بفهمد
چه می گویم ، وقتی سکوت کرده ام
که را می بینم ، وقتی که چشم بسته ام
چگونه بی قرار می شوم
وقتی بی قرار می شوم
چه می جویم وقتی دست دراز می کنم
هیچ کس
هیچ کس نمی داند
کی گرسنه ام ، چه وقت سفر می کنم
کی راه می روم ، چه هنگام گم می شوم
و هیچ کس نمی داند
که رفتنم ، بازگشتن است
و بازگشتم ، غیبت
که ضعفم نقابی ست
و قدرتم نقابی
و آن چه در راه است ، طوفان است
گمان می کنند که می دانند
می گذارم در گمان ...
https://wisgoon.com/v/O3J5AL4CR7/
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیِجنوب
#چوکِبندر
#ویسگون
هوا سرد شده خوب خودت را بپوشان، سرما نخوری عزیزم خانه را آماده کرده ام، مثل همیشه؛ کلید را هم که میدانی جای همیشگیست. منتظر من نمان برو و خودت را گرم کن تا می آیم اما همه مرا نگاه میکنند و میگویند برگشت تو خیالی بیش نیست اما من میگویم خودت را خوب بپوشان اینها نمی فهمند تو خیال نیستی تو می آیی حتما روزی بر میگردی اما این همه اصرار را نمی فهمم که میگویند... اما اگر آمدی و دیدی ساکتم و اشک چشمهایم سرازیر شده نگران نباش اگر دیدی بهار زندگی ام خزان شده، توجه نکن و دلگیر از این پاییز و باران نشو و مرا ببوس و مدام نوازشم کن؛ بدجور بی ناز افتادم گاه نبودنت چشمهایم را ببین و بعد نگاهم را ببند
آمدم
زندگیم تار می شود و دلم می میرد، این زندگی برای من معنایی ندارد اگر طرح اندامت میان در نایستد و مرا نخواند چشمهایت، زندگی برای چیست اگر روزی از من دلبری نکنی، آرزوها و امیدم را کجای این دریای بی انتها ببینم ؟
هر روز خواهم مرد از غم لحظه ای دوری تو و تو گاه دیدار چشمهایت باز باشد و من...؛
ما نحن فیه
پریشان احوالی دلم بود بعد از دوری تو به وسعت یک نفس...
♡♡♡
#بیهوا
بی هوا دستم به دستت خورد ، بی هوا عاشق شدم انگار
بی هوا زیبا شدی زیبا ، بی هوا هی پشت هم سیگار
بی هوا پیچیده موهایت ، توی دست و پای تقدیرم
بی هوا از خواب چشمانت، میشوم هی پشت بیدار
تا نبیند کوچه چشمت را ، حبس دائم می دهم انرا
توی زندانی که می زاید، بی هوا هی پشت هم دیوار
در قفس دیوانه ای پر زد ،از بنفشی تیره و مرموز
عاشقی جیغ و کف و هورا، میکشد هی پشت هم در غار
دیر شد این آخر کار است،تا خدا دربست میگیرم
سیب را از روی لجبازی ،میخورم هی پشت هم اینبار
باز کن بند لباست را. روسری را از سرت بردار
میتپد هی پشت هم قلبم ،میدهد هی پشت هم اخطار
تو همانی که نمیایی ،من همانم پای آن دیوار
این کلاغ قصه و خانه ،میشود هی پشت هم تکرار...
پ ♡ ن
هیچ کس نمی تواند بفهمد
چه می گویم ، وقتی سکوت کرده ام
که را می بینم ، وقتی که چشم بسته ام
چگونه بی قرار می شوم
وقتی بی قرار می شوم
چه می جویم وقتی دست دراز می کنم
هیچ کس
هیچ کس نمی داند
کی گرسنه ام ، چه وقت سفر می کنم
کی راه می روم ، چه هنگام گم می شوم
و هیچ کس نمی داند
که رفتنم ، بازگشتن است
و بازگشتم ، غیبت
که ضعفم نقابی ست
و قدرتم نقابی
و آن چه در راه است ، طوفان است
گمان می کنند که می دانند
می گذارم در گمان ...
https://wisgoon.com/v/O3J5AL4CR7/
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیِجنوب
#چوکِبندر
#ویسگون
- ۳۵.۳k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط