چند پارتی

با بوس حل نمیشه
part 10
+ واقعا؟ ینی هر وقت بخوام اینطوری برام ناله میکنی؟
یونگی: تو که حق بگیر شدی، اینم روش
خندیدم و بخاطر احساس سرما، خودمو بیشتر تو بغلش فرو کردم
فهمید و پتوی نازکی که پایین کاناپه افتاد بود رو برداشت انداخت رو جفتمون
+ یه چیزی بپرسم راستشو میگی؟
یونگی: جون دلم؟
+ خیلی بد خوندم؟
یونگی: بد نخوندی، اما صدتو نذاشتی
+ آخه فکرم درگیر تو بود
سرمو بوسید
یونگی: میفهمم عشقم
صداش زدم
مهربون جوابمو داد
یونگی: جانم؟
+ دیدی با یه بوس حل شد؟
پوزخند زد
یونگی: مطمئنی؟
+ آره خب
یونگی: ولی با بوس حل نشد
+ پس چطوری حل شد؟
یونگی: با 10 دقیقه ناله ممتد
با خنده بازوشو نیشگون گرفتم
بدون اینکه اعتراضی کنه، بدنمو محکم‌تر تو بغلش گرفت
یونگی: ولی یه چیزی رو باور کن
+ جانم؟
یونگی: بدون ادب، دنیا هیچی بهت نمیده
شونه برهنشو بوسیدم
+ میدونم قربونت برم، من فقط برای اینکه ازت واکنش بگیرم لیریکو عوض کردم، ببخشید
سرمو بوسید
یونگی: فدای سرت و مرسی
+ مرسی چرا؟
یونگی: چون حقتو ازم گرفتی
خندیدم و بی اختیار بهش اعتراف کردم
+ خیلی دوست دارم یونگی
سرمو بوسید
یونگی: منم دوست دارم عشق من
پایان