و تنها چیزی که من با تمامِ وجود خواهانش بودم
یک آغوش بود
آغوشی که بی هیچ حرفی یه من داده شود و شانه های مرا در بین بازوان خویش بپوشاند ، آغوشی که اشک هایَم را پاک کند و زمان درازی را از برایِ من باشد
و مهم تر از تمامی اینها ، آغوشی که بعد از گذراندن این ها مرا در میان دریا رها نکند تا غرق شوم..
اما ای کاش این چیزهای ساده اینچنان سخت و غیر قابل یافت نبودند.
یک آغوش بود
آغوشی که بی هیچ حرفی یه من داده شود و شانه های مرا در بین بازوان خویش بپوشاند ، آغوشی که اشک هایَم را پاک کند و زمان درازی را از برایِ من باشد
و مهم تر از تمامی اینها ، آغوشی که بعد از گذراندن این ها مرا در میان دریا رها نکند تا غرق شوم..
اما ای کاش این چیزهای ساده اینچنان سخت و غیر قابل یافت نبودند.
- ۹۴۳
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط