ای تو روح و روانم

هر آنچه دیدم تو بود هر چه شنیدم تو بود

گل در بیابان منم به یاد باران منم

دل از تو خالی نشد خشک از بی آبی نشد

دور از تو بی سامانم پیر از غم هجرانم

روح از تنم خسته شد چون به پرش بسته شد

ای تو روح و روانم عشق تو جان پناهم

سوی تو پر میکشم دست از این سر میکشم
#محند_خوش_بین
#شعر
#دکلمه
#نیایش
#خدا
دیدگاه ها (۰)

کبوتری غریبم

بوسه

لشگر مژگانش

از عشق تو بیزارم

مریم یوسفی نصیری نژاد

محمد ویسی

هنوز هیچی نشده شروع کردم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط