از عشق تو بیزارم

دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم
آغوش تو را خواهم دور از تو پریشانم

من شاعر چشمانت تو ساقی و مه پاره
از چشم تو می جوشد هر واژه ی اشعارم

من مست وصال تو ای دختر شهر آشوب
تو بوسه طلب کردی با بوسه ستان جانم

من مست و تو بی خانه دور از منی دیوانه
از عشقت چه دیدم تا جان به تو بسپارم

دلدادگی ام بر باد در حسرت یک شب خواب
از جان و سرم سیرم از عشق تو بیزارم
#,محمد_خوش_بین
#دکلمه_عاشقانه
#شعرعاشقانه
#شعر_ناب
#شعر_نو
#دلخسته
دیدگاه ها (۰)

لشگر مژگانش

ای تو روح و روانم

جانانم

خلوت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط