معشوقه دشمن

معشوقه دشمن
P1
۲۲ مارس
از پشت گردن‌شو گرفت و فشار داد که باعث شد برای مدت کوتاهی بیهوش باشه.از بیسیمی که دم گوشش بود لب زد:
+شما کجایین هی تعدادشون داره بیشتر میشه
:ما تو راهیم
+هر چی سریع تر بیاین
بیسیم رو رها کرد و به ناکار کردن ادمای بیشتری مشغول شد.تا نیرو ها رسیدن.اون ساختمانی که توش جنگ بود رو ترک کرد و به نیروها سپرد.یه ماموریت دیگه رو هم مثل بقیه ماموریت ها با موفقیت سپری کرد.سوار ماشین مشکی رنگش شد و سمت خونش رفت.یکم لباساش خونی بودن و به صندلی های ماشین رنگ خون داد
+اَه لعنتی تازه تمیزش کرده بودم.توی راه باباش بهش زنگ زد
+سلام بابا(بی حال)
=سلام دخترم.امروزم خوب بودی.فردا پس فردا یه ماموریت جدید بهت داده میشه
بابای هیونا همیشه باهاش سرد بود و شکی نبود که هیونا رو برای منفعت شرکت تعلیم داده بود.هیونا هم اینو میدونست.اما دلیل سرد بودن و این رفتار پدرشو نمیدونست و هر چی هم بهش فکر میکرد به نتیجه ای نمی رسید.بعد یک ربع راندن به خانه اش رسید.اولین کارش دوش گرفتن بود.بعد یه دوش اب سرد که بهش جون داد از حمام اومد بیرون.ساعت 11:32 شب بود پس دیگه غذایی نپخت.فقط ابجوش رو توی نودل لیوانی ریخت و تلویزیون رو روشن کرد...

۲۵ مارس
توی شرکت بود و یه سری پرونده ها رو میخوند.معاونش اقای لی،لی یون وو،یه پسر قد بلند و جوون با اخلاق شوخ و گرم در زد و بلافاصله وارد دفتر کامل شیشه ای هیونا شد.
؛خانم پارککک
+زهر مار
؛باشه بابا نخوریمون
هیونا سرشو اوورد بالا و یه ابروشو انداخت بالا
+منحرف خر...چیکار داری؟
؛(خنده)جلسه داری بدو برو
+الاااان؟
؛باباته دیگه
+هوففففف
+باشه...تو گمشو بیرون من میام
؛عه خانم پارک عصبی شده
+هه(خنده عصبی)گم میشی یا گمت کنم؟
؛رفتم رفتم
بعد خروج یون وو از دفتر اونم پاشد و کش و قوسی به بدنش داد.عینک مطالعه شو از چشماش برداشت و رفت برای جلسه

چطوره ادامه پیدا کنه؟
دیدگاه ها (۲)

معشوقه دشمن P2‌پشت میز درازی که کلی مامور و افسر پشتش بودن ن...

نامجووووونتولدت مبارک بهترین لیدر دنیااااا✨🎂🎉🎊🎈🎁🎆

میخوام یه فیک دیگه هم کنار اون یکی بنویسم میدونم احتمال فحش ...

Under the moonlight P29ـــویو دیشب ـــلینا شب رو خونه نامزدش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط