این زندگی را دوست میدارم
این زندگی را دوست میدارم؟
هنگامی که در جمع دوستانهام لبخند بر لب دارم درواقع حالم خوش نیست
در بلندی ها ترسی از سقوط ندارم
آری من عمر دوبارهای ندارم اما این درد و غم ها طوری مرا آواره کردهاند که دیگر.. حالی برای روی پا ایستادن ندارم
زمان میگذرد و من هیچ حسی به فردا ، ندارم
خود را رها کردهام در خلاء و حالم از نفسهایَم بدتر گرفتهاست
نمیدانم.. شاید میتوان گفت : { زندگی را دوست ندارم }
هنگامی که در جمع دوستانهام لبخند بر لب دارم درواقع حالم خوش نیست
در بلندی ها ترسی از سقوط ندارم
آری من عمر دوبارهای ندارم اما این درد و غم ها طوری مرا آواره کردهاند که دیگر.. حالی برای روی پا ایستادن ندارم
زمان میگذرد و من هیچ حسی به فردا ، ندارم
خود را رها کردهام در خلاء و حالم از نفسهایَم بدتر گرفتهاست
نمیدانم.. شاید میتوان گفت : { زندگی را دوست ندارم }
- ۲.۵k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط