چرا به یاد نمیآورم

#چرا به یاد نمی‌آورم؟
به گمانم تو
حرفی برای گفتن داشتی
هرگز هیچ شبی
دیدگان تو را نبوسید

گفتی مراقب انار و آینه باش
گفتی از کنار پنجره
چیزی شبیه
یک پرنده گذشت

زبانِ زمستان و مراثی میله‌ها
عاشق‌شدن در دی‌ماه
مردن به‌وقت شهریور
 
چرا به یاد نمی‌آورم؟
همیشه‌ی بودن
با هم بودن نیست
 
چرا به یاد نمی‌آورم؟
مرا از به یاد آوردنِ
آسمان و ترانه ترسانده‌اند
مرا از به یاد آوردنِ
تو و تغزلِ تنهایی
ترسانده‌اند
گفتی برای بردنِ بوی پیراهن‌ات
برخواهی گشت
من تازه از خوابِ یک صدف
از کف هفت دریا
آمده بودم
انگار هزار کبوتربچه‌ی منتظر
در پسِ چشم‌هات
دلواپسی مرا
می‌نگریست...
دیدگاه ها (۱)

#تابستان و پاییز و زمستان را اگر نیامدی،تا آخر بهار اندکی بی...

#افسرده خاطرم از پژمردگی بهار کجا می دمد عطر بهارنارنج تا سپ...

#هلهله ی هجرت پرستوهای عاشق، لالایی چشمان من است!دلم برای پر...

#آوازه ی یــارم نرسیـــدست اینجـا؟زیباتر از او کسی شنیدست ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط