یکروزبارانیدرعشق

یک‌روز‌بارانی‌در‌عشق
part¹
(علامت‌یونگی-)
(علامت‌ات+)
یه‌روز‌بارونی‌بود ات‌هم‌عاشق‌روز‌های‌بارونی‌بود‌ ‌و‌کافشن‌بارونیش‌رو‌پوشید‌و‌چترش‌رو‌برداشت‌که‌‌بره‌بیرون
رفت‌بیرون‌داشت‌بیرون‌قدم میزد‌هیچکس‌تو‌خیابونا‌نبود‌جیز‌یه‌مرد‌دیگه‌که‌‌اون‌هم‌داشت‌قدم‌میزد‌بارون‌هی‌تندو‌تند‌تر‌میشد‌
ولی‌اون‌اقا‌هیچ‌چتری‌نداشت
وخیلی‌عادی‌داشت‌راهش‌رو‌ادامه‌میداد
ات‌خیلی‌تعجب‌کرده‌بود‌که‌با‌این‌هجم‌از‌بارون‌هیچ‌چتری‌نداشت‌
به‌قدری‌بارون‌شدید‌شد‌که‌ات‌هم‌تصمیم‌گرفت‌برگرده‌خونه
همینجور‌که‌میرفت‌چشمش‌به‌اون‌مرد‌هم‌بود
مرد‌متوجه‌شد‌که‌یه‌نفر‌همش‌نگاهش‌میکنه‌و‌برای‌اینکه‌بفهمه‌اون‌کیه‌روش‌رو‌بر‌گردوند‌
یونگی‌بود...
دوست‌قدیمی‌داداش‌فوت‌شده‌اش
ات‌تا‌فهمید‌یونگیه‌سری‌چشمش‌رو‌ازروش‌برداشت‌
یونگی‌کلا‌دومتر‌با‌‌ ات‌فاصله‌داشت‌
در‌همین‌‌موقعیت‌‌به‌قدری‌بارون‌شیدید‌شد‌که‌ات‌بیهوش‌شد
یونگی‌که‌دید‌ات‌بیهوش‌‌رو‌زمین‌افتاده
سریع‌رفت‌کمکش‌کنه
و‌‌کولش‌کرد‌تا‌ببرتش‌عمارتش
‌تو‌عمارت:‌
ویو‌ات:
وقتی‌بیدار‌شدم‌دیدم‌روی‌تخت‌گرمی‌ام
یه‌نفر‌هم‌کنارمه‌
‌من‌کجا‌عم‌یعنی؟
ادامه‌دارد....
لایک‌وفالو‌یادتون‌نره‌خوشملا💖💜
دیدگاه ها (۰)

یک‌روز‌بارانی‌در‌عشقpart²ات‌هم‌یکم‌ترسیده‌بود‌وهم‌گیجاون‌کی‌...

یک‌روز‌بارانی‌در‌عشقpart³لباسش‌رو‌پوشید‌و‌از‌پله‌ها‌رفت‌پایی...

مژده‌بدهههه‌یه‌درخاست‌‌چند‌پارتی‌از‌یونگی‌داریمممامروز‌قراره...

خب‌‌خوشگلا‌اگه‌پیج‌‌اولم‌رو‌دیده‌باشید‌ادامه‌فیک‌قبلی‌رو‌اون...

عشق ممنوع

وقتی دوست برادرته و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط