( گناهکار ) 31 part


هیچ جوره نمی‌تونست ولش کنه فکر میکرد ازش میره باز هم تنها می‌مونه
از خودش جدایش کرد با دست هایش صورت خیس از اشک اش رو قاب گرفت لحظه ای نزدیک اش شد و لب هاشو گذاشت روی پیشانیش شاید میخواست این لحظه یادش بمونه، ازش فاصله گرفت ولی دست ظریف اش را میان دستش گرفت همون حس قدیم پر از عشق احساس و گرما رو نمی‌داد به هیچکدوم شون
روی همان چمن ها نشستند بلافاصله جیمین سر روی پاهای آن دختر گذاشت چشم هایش را بست و زمزمه وار گفت جیمین : می‌دونم هیچوقت نمی‌خواهی منو ببینی اما اگه یه دفعه دیگه بخواهی منو ببینی اون لباس رو بپوش و بیا به شرکت،
ات با حسرت و نگاه غمگین و اشکی به صورت بی نقص مرد زندگیش خیره شد چرا فرار نکرد چرا ازش قائم نشد بیشتر از این می‌ترسید اگه بفهمه یه پسر داره چیکار میکرد یا یوم بیول ازش متنفر میشد
اشک اش رو سریع با پشته دستش پاک کرد قلبش باز هم داغون شد
حتا وقتی بهش نگاه میکرد یاد مون شب که ولش کرد می افتاد
٫ اون با تمام بی‌رحمی ولم کرد موقعی که عاشقش بودم با یکی دیگه نامزاد کرد ... چه چیزی بدتر از این این کارت بخشیدنی نیست پارک جیمین ٫

با حس هوای سردی که به جسمش میخورد چشم هایش را باز نمود بعد از چندین بار زدن پلک نشست روی چمن ها خوابش برده بود لحظه ای به یاد ات افتاد یعنی همش خواب بوده ناباورانه خندید
جیمین : نه اون خواب نبود من مطمئنم که خواب ...
با ندیدن پاکت لباس از روی چمن ها بلند شد نفس عمیقی کشید و فهمید که این یه خواب نبوده هوا تاریک شده بود و حال ویوی شهر مانند الماسی از آن بالا معلوم میشد روی تپه ایستاد و دست هایش را داخل جیب شلوارش فروع برد باد موهایش را بهم می‌ریخت درحین نگاه کردن به شهری که حال روبه رویش بود زمزمه کرد جیمین : بلاخره که میایی پیشم

این آهنگ فیکه که روی کاورش گذاشتم میتونید واسه خودتون دانلود کنید آخه نوار سخته روش بزارم
شرط بازی مرگ رو نمی رسونید حتما خوشتون نمیاد مگه نه ؟
خوب اینم شرط داره
۴۰ لایک
۱۰۰ کامنت