مافیای من پارت چهار

ا/ت روی جیهوپ پتو انداخت و منتظرشده که بهوش بیاد دختر خوب میدونست که پسر حتی اگه شب باشه و مست کن و بیهوش بشه بازم بهوش میاد جیهوپ بهوش اومد ولی دیده که ا/ت نیست پس از تخت پاشت و رفت بیرون از اتاق و دیده ا/ت منتظر جیهوپ و پسر رفت نشست پیش دختر و ازش پرسیده که چرا بیداری چرا نخوابیدی دختر جواب داده که خب باید منتظر میبودم که بهوش بیای صد درصد هیچی نخوردی و پسر گفت چرا خورده بودم تو باید میخوابیدی ولی ازت ممنونم
دخترک جواب دادا برای چی
پسر گفت چون باهام موندی
ا/ت جیهوپ
جیهوپ: جان جیهوپ
ا/ت: میگم بریم مسافرت خیلی دلم میخواد
جیهوپ: باشه ولی الان فعلا باید بریم بخوابی
ا/ت: پس میشه بغلم کنی ببری
جیهوپ: عشقش بر داشت برد روی تخت گذاشت و خودش انداخت روش و بهش گفت برام لالای بخون و ناز کنم خیلی وقت که نازم نکردی و بعدش ا/ت محکم بغلش کرد و ا/ت همون کار های که گفت انجام دادا


برای پارت بعدی ۱۰ لایک باید بخور
دیدگاه ها (۴)

اسم رمان: عشق عضو هشتم

چند پارتی عشق سادیسمی من

https://wisgoon.com/reyhaneh4575

مافیای من پارت سوم

"سرنوشت "p,28..ویو کوک *.با این حرفم جیهوپ اومد بغلم کرد ......

" سرنوشت "p,12..ویو ا/ت *رفتم سمتش و از پشت محکم بغلش کردم ....

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط