محبوب من !
یک سه شنبه پاییز🍂 در کوچه‌ی شما بودم ...
دیدم؛ صدای هق هق گریه می آید
دلم سوخت
جلو رفتم ...
دیدم یک دسته کلید است.
گفتم چرا گریه می‌کنی ؟!
کلید ها گفتند:
ما گم شده ایم
گفتم برای همین گریه می‌کنید؟
کلید ها گفتند: نه !!!
«ما گریه می‌کنیم
چون آنکه ما را گم کرده
دنبال ما نمی‌گردد»
یاد خودم افتادم ...
کنار کلید ها نشستم
من هم با کلید ها گریه کردم ...
دیدگاه ها (۰)

روزهای خوب‌تری می رسد، ما خوب می‌شویم، شکستگی‌هامان را ترمیم...

دلقک ها بدبختند، آقای دکتر. یعنی از نهنگ ها بدبخت تر، دلقک ه...

اما ، خوب من ، این شهر بی تو معیوب است . سیاره بی خورشیدی می...

Dark Blood p۷

سه پارتی هیسونگ p۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط