دوست دختر مافیا🍷
P5, 6
ات : چی بابا(بغض)
یونگی: هوم فکر خوبیه برو وسایلت رو جمع کن
پ, ا: ات دیگه تو برای ایشونی
همونجا از شوک چسبیدم به دیوار و نشستم که اون مرده اومد سمتم و خم شود
یونگی: هوم چیه اماده شو که اعصاب ندارم ک ه کم کم داری میری رو مخم
ات: ازت متنفرم(داد، گریه)
که یه تو گوشی بهم زد وای که دستش چقدر سنگینه از توگو شیای بابامم بدتر بود که بادیگارد اش امدن و من رو کشیدن و بردن گزاشتن توی ماشین گریم گرفته بود داشتم گریه میکردم
یونگی: از گریه کردن خوشم نمیاد
ات: ....
یونگی: نکنه تنت میخواره م ن که باهات خیلی کار دارم
ات: چیه مردک بزدل
یونگی: ههه یکبار دیگه بگو
ات: همین که شنیدی
سیگاری که میکشید رو گزاشت رو گردنم ک ه یک جیغ بلندی کشیدم و.......
P5, 6
ات : چی بابا(بغض)
یونگی: هوم فکر خوبیه برو وسایلت رو جمع کن
پ, ا: ات دیگه تو برای ایشونی
همونجا از شوک چسبیدم به دیوار و نشستم که اون مرده اومد سمتم و خم شود
یونگی: هوم چیه اماده شو که اعصاب ندارم ک ه کم کم داری میری رو مخم
ات: ازت متنفرم(داد، گریه)
که یه تو گوشی بهم زد وای که دستش چقدر سنگینه از توگو شیای بابامم بدتر بود که بادیگارد اش امدن و من رو کشیدن و بردن گزاشتن توی ماشین گریم گرفته بود داشتم گریه میکردم
یونگی: از گریه کردن خوشم نمیاد
ات: ....
یونگی: نکنه تنت میخواره م ن که باهات خیلی کار دارم
ات: چیه مردک بزدل
یونگی: ههه یکبار دیگه بگو
ات: همین که شنیدی
سیگاری که میکشید رو گزاشت رو گردنم ک ه یک جیغ بلندی کشیدم و.......
- ۲.۹k
- ۲۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط