دیدمت رفتی و داغت جگرم را سوزاند
فکر بی هم نفسی با تو سَرَم را سوزاند

عقل از نیمه‌ی معمولی من رد شد و رفت
عشق هم نیمه‌ی دیوانه‌ترم را سوزاند

ابرها آمده بودند نفس تازه کنم
رعد و برقی همه‌ی بَرگو بَرم را سوزاند

من گنجشک کجا جرئت پروانه کجا
خواستم گَرم شَوم شُعله پَرم را سوزاند


#حامد_عسکری
دیدگاه ها (۰)

#شایع🖤#ورق_بزنید

یہ وقتایی هستخـــودت رو هـــم فرامـــوش مــی ڪنـیامــا بعضیـ...

مِثل آن چایی که می چَسبد به سَرما بیشتربا همه گرمیم، با دل ه...

رَفته هنوز هم نفسم جا نیامده استعشقِ کنارِ وَصل، به ماها نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط