چندپارتی جونگکوک

چندپارتی جونگکوک

part: 1

«ویو جونگکوک»
کاملا مست شده بودم این مستی دقیقا از جایی شروع شد که

فلش بک چند ساعت پیش:
تازه از حموم اومده بودم بیرون تا بعد حموم یکم بخوابم این روزا اصلا اعصاب نداشتم چون تازه بعد از مدت پدرم بهم گفته بود یه خواهر ناتنی داشتم

و این خیلی خیلی برام شوکه کننده بود و من اصلا نمیتونستم باور کنم پس این چندروز رو فقط دنبالش گشتم تا بتونم ردی ازش بگیرم

و از شانس عنم پدر بزرگوار فقط اسمشو بهم گفته بود«پارک جیهو»

پس منم با استفاده از این اسم دنبالش گشتم اما هیچ ردی وجود نداشت پس کم کم داشتم بیخیال میشدم که با صدای زنگ تلفنم از افکارم اومدم بیرون

_چته؟؟
=هوششش با هیونگت درست حرف بزن عه
_عه هیونگ تویی
=نه په عمتم(پوکر)
_اها بله عمه نامجون(پوکر)
=ببند اون گاله رو
_خو بفرما خبریه؟؟
=نه اومدم خبر مرگمو بهت بگم

با حرفی که زد یهو نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده

=هوییی مرتیکه دیو.ث با توعم به کله گندت بخند بی ادب خواستم بگم امشب جیمین برای نامزدیش گفته بریم بار اونجا یه جشن کوچیک بگیریم
_عه خو مبارکه ولی حال ندارم خدافظ
=میگم دو دقیقه ببند و فقط بیا نیای با جفت لگد میارمت
_باشه باشه ارامش خودتو حفظ کن چروک میشی(پوزخند)
&مرتیکه ابلح اینو باید به من میگفتی این کلا چروکههه(داد)
_به به عمو جین

به حرف خودم ریز ریز خندیدم

&ببین من کلا اعصاب ماعصاب ندارما یا میای اینجا تا جرت بدم یا میام اونجا جرت بدم حق انتخاب داری بچ
_اوکی گزینه ی سوم
&ببند دمه درم همین الان بیا پایین
_عه چه زود وایسا الان لخ.ت میام
&احمقققق (داد)

با دادی که زد تلفن قطع کرد همینطور که داشتم میخندیدم که

ادامه دارد...

۱٠ لایک
دیدگاه ها (۱۵)

چندپارتی جونگکوکpart: 2که یهو صدای دوباره صدای زنگ تلفنم اوم...

چندپارتی جونگکوکpart: 3با یه مشت دختر و پسر روبرو شدیم که قش...

اسباید دوم لباس اریکاNovel: Lost heart Part:③ویو اِریکارفتم ...

قلب یخیپارت ۴از زبان ا/ت:تصمیم گرفتم خودمو درگیر این در ها ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط