الان که بهش فکر میکنم واقعا هیچ انگیزه جدی ای برای زندگی

الان که بهش فکر میکنم واقعا هیچ انگیزه جدی ای برای زندگی ندارم نمیدونم ولی احساس میکنم بقیه دارن بزور منو تحمل میکنن یا من خیلی دارم سعی میکنم بهشون بچسبم ولی همه چیز برعکس پیش میره بلکه اصلا نمیخوان باهام دوستی جدی ای داشته باشن
گاهی وقتا تنهایی مثل یه سایه سنگین می‌افته روی شونه‌هام همون لحظه‌هایی که دلم می‌خواد فقط یکی باشه یکی که بفهمه یکی که بی‌ قید و شرط حمایت کنه...اما هیچ صدایی نمیاد جز سکوت.
آدم از بی‌ حمایتی بیشتر از همه‌ چیز میترسه اینکه چندین ساعت زحمت میکشی که تهش سی چهل تا لایک بخوره اونم با ده تا کامنت؟ بهش که فکر میکنم یجوری میشم که انگار نمک روی زخمم پاشیدن
گاهی آدم حتی دلش نمیخواد قضاوت بشه، چه بخاطر حرف هام چه بخاطر رفتارم فقط میخوام حالا هرچیزی که هست تو میتونی بهم بگی که چرا اینجوریم بلکه رفتارمو درست کنم نه اینکه زرتی بزاری بری
خلاصه هرجور میخوای برداشت کن چه چسناله چه هرچیز دیگه ای🤷🏽‍♀️
دیدگاه ها (۲۹)

الان که میبینم از حوض ویسگون نمیشه آب کشید فقط باید اوسی شیط...

آقا یچیزی درباره این لاشیاین قرار بود موهاش فر باشه اصلا ولی...

سیک رته

کیرم توت جق فیس😭

میخوام کاسه شعر بگم، کاسه شعربراتون سوال شده که چرا همش اپدی...

زیر باران سئول [پارت 1]

#Gentlemans_husband#Season_two#part_234«ویو جونگکوک» از پشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط