مادر بزرگ همیشه میگفتدرد تن یک جا نمی ماند

مادر بزرگ همیشه میگفت:دردِ تن، یک جا نمی ماند!
کلیه میزند به کمر
کمر میزند به پا
پا میزند به قلب،
میگفت: درد هِی توی تنت میپیچد
اما دردِ روح قُلمبه میشود
و یکدفعه امان از آدم میبُرد!
هر کسی هم از راه برسد و بپرسد چه مرگت است؟!
فقط میشود دست روی زانو و کمرت بگذاری و ناله کنی که تیر میکشد...
دردِ روح را نمیشود نشانِ کسی داد...


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#حس_خوب_آرامش
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

هیچ جا خانه‌ی پدربزگ،مادربزرگ نمیشودجایی که بوی بچگی‌هایت را...

نگاهم کردی و بستی به یک لحظه به رگبارم،دلم یک زخمیِ تنها وُ ...

باسکوتِ خویش وقتی اینچنین دل می بریوای اگر لب وا کنی، ایمان ...

‏لحظاتی میرسه که هیچ کس، مطلقا هیچ کس، یار و یاورت نیست، فقط...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط