مدام در حال جستجو ام به دنبال چیزی میگردم که خود نیز از

مدام در حال جستجو ام ، به دنبال چیزی میگردم که خود نیز از آن بی‌خبرم..
تنها میدانم آن چیز همان است که حرف هایَم را مینویسد با زبانی که اهدی از آن خبردار نشود ، مبادا قصد مرگ روحم کند ؛ در همان حال آن زبان را تمامیِ هستی از بر است. . .
عجیب است.. میدانم ؛
مگر میشود کسی چیزی را بداند و نفهمد..
اماّ اِی کاش میشد .. نمیدانم حالم را میفهمید یا نه اما ، من همچون درختی استوار در طوفان ایستاده‌ام و در همان حال.. من همان نهال تازه کاشت شده ای هستم که گر کوچک ترین بی‌محلی به آن شود خشک خواهد شد و از بین..؟؟