چند شاتی

" دخترِ من "
part 6
▪️از دید جونگکوک▪️
با دیدن گونه‌های رنگ گرفته و نگاهای خیرش، پتو رو روی بدن خوشگلش کشیدم تا بتونم خودمو کنترل کنم: تقلب؟ من؟
به خودش اومد و همون‌طور که پتو رو روی سینه‌های سفت و خوشمزش نگه داشته بود، اخم مصنوعی کرد: بله! تو کام نکردی
لبامو رو هم فشار دادم که نخندم: از کجا میدونی؟
چشماش گرد شد: ینی...
با انگشت اشارم به شقیقه‌م ضربه آرومی زدم: ارضا شدن یه چیز ذهنیه عشقم، هر وقت تسلیم بشی، ارضا میشی
با شک نگام کرد: ینی واقعا ارضا شدی؟
آروم سرمو تکون دادم: آره... زودتر از تو
دوباره با شک به عضوم نگاه کرد که اعتراض کردم: اینطوری نگاش کنی دوباره بلند میشه
از خجالت سرشو زیر پتو قایم کرد و جیغ آرومی کشید
بلند خندیدم: خب الان چیکار کنیم؟ بریم دانشگاه یا امروز رو...
نذاشت جمله‌م کامل شه
زود از زیر پتو اومد بیرون و مشغول پوشیدن سوتین و تیشرتش شد: نه نه باید بریم حتما... من زود میرم خونه دوش میگیرم میام موهامو نمیشورم دیگه
چشماش و بعد لباشو کوتاه بوسیدم: باشه زندگیم... منم تو این فاصله دوش میگیرم و دم در منتظرت میمونم
زود از رو تخت پرید پایین و کوتاه و سریع گونمو بوسید: زود میام عشقم... فعلا
با لبخندی که نمیتونستم کنترلش کنم، بدرقه‌ش کردم: فعلا دلبر
ادامه دارد..
پارت های بعد متفاوته خانوما
دیدگاه ها (۴)

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

سایه های سبز

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

عشق مخفی پارت 6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط